محمدرضا یوسفی:

خانواده ها کاری کنند

خانواده ها کاری کنند به گزارش کنکوری، محمدرضا یوسفی می گوید: در آموزش و پرورش برنامه ای برای کتاب خوانی بچه ها وجود ندارد و گروههای مردم نهاد و ناشران هم نمی توانند کاری از پیش ببرند؛ چون با مانعی به نام آموزش و پرورش مواجهند و خانواده ها باید فکری برای فرهنگ بچه ها کنند.


این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفت و گو با ایسنا درباره ی مسئله کتاب خوانی کودکان و نوجوانان و راهکارهایی که برای کتاب خوان کردن بچه ها وجود دارد، اظهار داشت: کتاب خوانی در همه کشورهای جهان بوسیله آموزش و پرورش به بچه ها آموزش داده می شود؛ اما آموزش و پرورش ما فارغ از این ماجراست؛ قبل تر برنامه سالانه ای با عنوان «دانایی، توانایی» داشت که بچه ها را به کتاب خواندن تشویق می کرد که عملاً تعطیل شده است.
او اضافه کرد: آموزش و تشویق به کتاب خوانی در سطح کلان، وظیفه آموزش و پرورش است. در کشور آلمان، ارمنستان و هند از نزدیک این ماجرا را دیده ام؛ اما در کشور ما چنین اتفاقی نمی افتد مگر اینکه معلم و دبیر و مدیر دلسوزی در گوشه ای از کشور کاری کند؛ اما بصورت سیستماتیک و دقیق این اتفاق در آموزش و پرورش نمی افتد؛ بدین سبب می توان گفت، سال هاست برنامه ها را در سطح کلان از دست داده ایم.
یوسفی گروههای مردم نهادی (ان جی اوها) چون شورای کتاب کودک و مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا و ناشران را در حوزه کتاب خوانی، فعالان سطح خرد خواند و اظهار داشت: این ها حیطه کاری محدودی دارند و یکی از موانعشان آموزش و پرورش است، در حقیقت آموزش و پرورش به آنها اجازه ورود به مدارس را نمی دهد.
وی در ادامه اشاره کرد: بایستی خانواده ها همانطور که به پوشاک و تغذیه و مسکن کودکان فکر می کنند، به فرهنگ و کتاب خوانی بچه ها هم فکر کنند. البته خوشبختانه تحولاتی در اقشار متوسط جامعه ما اتفاق افتاده و خانواده ها متوجه موضوع شده و کارهایی دراین زمینه می کنند. اساساً برای انجام چنین کارهایی باید خانواده ها نقش پیدا کنند و برای نقش پذیری شان نیز تحت تأثیر صداوسیما هستند؛ اما مسئله این است که صداوسیمای ما نهادی است که اهداف خاصی برای خود تعریف کرده و اصلاً به کتاب نمی اندیشد. خانواده ها باید متوجه شوند اگر فرزندان خودرا پوشش فرهنگی ندهند، گرفتار بدترین بحران های فردی مانند اعتیاد و تفاوت نسلی و اختلاف فرهنگی می شوند.
نویسنده «وش وش وشی وشان سیاوش»، «اگر بچّه رستم بودم» و «وقت قصّه من را صدا کن» اضافه کرد: یکی از برنامه ها برای کتاب خوان کردن بچه ها، باید حضور نویسنده ها در برنامه های مختلف در مدرسه باشد که من نویسنده و دیگر نویسنده ها خصوصاً نویسنده های جوانی راهی برای ورود به مدرسه نداریم. بحران سیستمی است. بطور مثال مسئولان آموزش و پرورش ما، کدامشان درباره ی کتاب و کتاب خوانی حرف زده اند؟ آنها به قدری درگیری های خاص خودرا دارند، بطورمثال حقوق معلمان، مسئله معلمان قراردادی و... که به کتاب نمی رسند، آنها غرق در روزمرگی شده اند و هدف اصلی شان که آموزش و پرورش باشد، به فراموشی سپرده شده و رهاوردش هم بحران های رنگارنگی است که امروز درگیر آن هستیم، تفاوت نسل ها و فاصله باورها در خانواده و....
او افزود: اگر بخواهیم سیستماتیک عمل نماییم، باید سیستم را باردیگر تعریف نماییم و کسانی در رأس کار قرار بگیرند که از کودک و نیازهایش شناخت دارند و به انجام کار فرهنگی در کشور علاقه دارند.
یوسفی با اشاره به سفرش به ارمنستان که با دعوت آموزش و پرورش این کشور انجام شده بود، اظهار داشت: ارمنستان در مجموع سه میلیون جمعیت دارد؛ اما برنامه های متنوعی در حوزه آموزش و پرورش دارد. هنوز کتاب هایشان را دارم؛ برای دوره دبستان کتاب مخصوص آشنایی بچه ها با ادبیات چاپ می کنند که غیر از کتاب درسی است. تکلیف اولیه آموزش وپرورش، آموزش خواندن و نوشتن است و ادبیات در مبحث های بعدی قرار دارد؛ اما در کشورمان اینگونه نیست و مبحث بعدی نداریم بنا بر این بحران های رنگارنگ داریم. ریشه همه این بحران ها در این جاست. اوضاع کشور از آسمان که نیامده؛ ماحصل فعالیت ها و کارهای خودمان است. ۱۴ میلیون کودک داریم؛ اما تیراژ کتاب کودک به ۲۰۰ و ۳۰۰ تا رسیده است. ۵۰۰ نسخه کتاب من یوسفی به کجا می رسد؟ کجا پخش می شود، اصلاً پخش شود، چند نفر می توانند آنرا بخوانند؟
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان سپس بیان کرد: چاره ای نداریم جز اینکه به خانواده ها بگوییم به فرهنگ بچه هایتان فکر کنید. اگر مراقبشان نباشید و فقط و فقط درگیر موبایل و تبلت باشند، مطمئن باشید بازنده هستید. البته خوشبختانه خانواده ها هرچند محدود متوجه این مساله هستند و به گروههای شاهنامه خوانی و حافظ خوانی رو آورده اند که در حیطه اندکی است. بطور کلی خانواده ها خصوصاً خانواده هایی که در جهان سوم زندگی می کنند، جبراً بایستی به کودکشان از نظر فرهنگی توجه نمایند وگرنه می بازند و بدجور هم می بازند.
نویسنده «خاله بالا و ننه سرما» و «نامه هایی به آقاغوله» با یادآوری اینکه صداوسیما به فرهنگ توجهی ندارد، اظهار داشت: نگاهی که تلویزیون به بچه ها دارد، نگاهی است که رسانه های تبلیغی دارند و بطورمثال برای تبلیغ پفک و شامپو، بچه را به ملعبه تبدیل می کند. لحظه ای فکر نمی کنند دارند از بچه سوءاستفاده می کنند و او را عامل تبلیغی فلان مؤسسه و کارخانه و شرکت سوداگر می نماییم و بر ذهن بقیه بچه ها چه تأثیری می گذاریم. این مسئله به قدری عادی شده که شک و تردیدی در این مساله نداریم. ادعای فعالیت فرهنگی داریم؛ اما بچه ها مبلغ پفک و برنج فلان می شوند و تأثیری که بر کودکانی که در خانه این تبلیغ را می بینند، می گذارد این است که فردا روز آنها مبلغ کالای دیگری شوند. اینگونه فرهنگ در خود تجزیه شده و به سمت فرهنگ بی هویت می رود.
محمدرضا یوسفی در ادامه اظهار داشت: ریشه موج عجیب وغریب مهاجرت در کجاست؟ من با جوانان صحبت داشته ام و به این نتیجه رسیده ام همه این ها ریشه در کودکی دارد؛ بطورمثال شخصیت اصلی کودکان در تلویزیون، انیمیشن های اروپایی است. بایست امکاناتی فراهم نماییم که انیماتورهای ایرانی خودشان برای این مردم انیمیشن تولید کنند. صداوسیما با متوجه این مساله نیست یا هست؛ اما آن قدر سوددهی کوتاه مدت و منافع فردی در بین است که توجهی به این مساله ندارند. شرایط و رسانه های جمعی دست به دست هم داده و شرایطی به وجود آورده اند که گروههای مردم نهاد و ناشران نمی توانند کاری کنند. خانواده ها باید کاری کنند، همانطور که خانواده ها بچه ها را به کلاس شنا و شطرنج و... می برند فکری هم برای فرهنگ بچه کنند. با کلاس رفتن مشکلات بچه حل نمی شود برای اینکه نیاز به تحول فرهنگی دارد و اگر تحول فرهنگی رخ ندهد، همین آش و همین کاسه است.




منبع:

1402/04/04
08:58:40
5.0 / 5
250
تگهای خبر: آموزش , آموزش و پرورش , پژوهش , تولید
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۶ بعلاوه ۵
کنکوری - konkoorist

کنکوری - konkoorist
konkoorist.ir - حقوق مادی و معنوی سایت كنكوری محفوظ است

كنكوری

آمادگی برای کنکور